یادداشت کنگره بین المللی پروین اعتصامی

عباس چشم وهام متولد 15/1/1362 شهر جنگل ،شهرستان رشتخوار استان خراسان رضوی دارای مدرک کارشناسی ارشد برنامه ریزی شهری گرایش آمایش شهری از دانشگاه پیام نور فردوس،متاهل دارای دو فرزند ،به عنوان آموزگار شاغل درآموزش و پرورش شهرستان رشتخوار، همچنین سرگروه آموزشی و مدرس دوره های ضمن خدمت فرهنگیان می باشم .
در کنار تدریس درآموزش و پرورش ،شاعر ،محقق و پژوهشگر در زمینه مسائل آموزشی در آموزش و پرورش و همچنین رشته تخصصی خودم برنامه ریزی شهری و شهرسازی می باشم .دارای چند مقاله تخصصی از جمله :
تحلیلی بر توزیع فضایی فضای سبز و نقش آن برکیفیت زندگی
پایش چگونگی توسعه کلان شهرها بر اراضی پیرامون و آثار و نتایج آن
مجموعه اشعار درحال چاپ با عنوان ((تنهایی))
چند مورد اقدام پژوهی د رخصوص مشکلات و ناهنجاری ها یدانش آموزان
چند مورد درس پژوهی در خصوص تدریس درس ریاضی دردوره ابتدایی
تجربه کاری در وزارت کشور ازجمله کارشناس درشهرداری ، بخشداری و دهیاری را نیز دارم .
تلفن :09153337906
پروین و بدسرشتی و دون مایگی دنیا در نظر او
در میان درونمایههای گوناگونی که در اشعارِ پروینِ اعتصامی مشاهده میشود برشمردن صفات و اعمال ناپسند گیتی، ابیات بیشماری را به خود اختصاص میدهد.
در این اشعار، شاعر از روزگار مینالد و دنیا را با نامهای متنوّع، دون و پست میخواند. از ابتکارات پروین در اینگونه اشعار، بهرهگیری از آرایههای ادبی چون استعاره، تشبیه و تشخیص است.
پروین عامل تمامی ناملایمات زمانه را از چشمان روزگار میبیند بنابراین همواره نام آن را با صفات دون همراه میسازد. به عبارت دیگر، ابیات انگشتشماری در دیوان پروین، مشاهده میشوند که او دنیا را با صفات پسندیده همراه سازد و یا به جانبداری از آن بپردازد. گاه این شیوه به صورت موصوف و صفت مقلوب هم مشاهده میشود:
ز بداندیش فلک چند شوی ایمن ز ستمپیشه جهان چند کشی استم
او از اسامی گوناگونی برای دنیا استفاده می کند ،نامهایی چون چرخ، جهان، گردون، گیتی، گنبد، هستی، دهر، دنیا، روزگار، فلک، افلاک، سپهر، قضا، قدر، دوران، زمان، زمانه، زمین، ایّام و... . درواقع شاعر بیان میکند که دنیا مانند فردی حیلهگر، هزاررنگ است و با اسامی مختلف و مستعار، دائمامشغول فریب دادن انسانهاست. او همه این اسامی را دارای یک مفهوم میداند:
مردمکشی دهر، بیسلاح است غارتگری چرخ ناگهان است
کس در جهان مقیم بهجز یکنفس نبود کس بهره از زمانه بهجز یکزمان نداشت
جفای گیتی و کجگردی سپهرِ بلند اگرچه توسنی آخر تو را نماید رام
درین دوروزه هستی همین فضیلت ماست که جور میکند ایّام و ما شکیباییم
قضا نیامده ما را ز باغ خواهد برد فلک بکاهدمان هرچه ما بیفزاییم
از دیدگاه پروین اعتصامی،دنیا محلّ کوچ و عبور است؛دنیا پلی متحرّک است که زندگانی بر روی آن،حادثه آفرین است.دنیا قفسی است که با رهایی از آن به آخرت پیوند می خوریم.دنیا چاهی ظلمانی و ژرف است که با تلاش و همّت،انسانِ گرفتار می تواند با رهایی از آن به رستگاری برسد.
آن کس که از این چاه ژرف تیره با سعی وعمل رَست،رستگارست
پروین بنابراعتقادات مذهبی که دارد انسان را چون کشاورزی می شمارد کــه در آسیای دنیا با انجام اعمــال صالح وشایسته، می تواند از آن بهره ی مثبت بَرَد و به رستگاری و خوشبختی نهایی برسد.
دهقان تویی به مزرع ملک وجود خویش کارتو همچو غلّه و ایّام آسیاست
کسی که در این کشتزار،کاروعبادت ندارد همچون کسی است که ازبرداشت محصول محروم است.
آن کاو به کشتزار عمل گندمی نکشت اندرتنور روشن پرهیز نان نداشت
آری پروین چه زیبا سروده است که :روزگار و دنیای فانی چون میدان مسابقه ای است که هم بُرد دارد و هم باخت ،هم گوشمالی دارد و هم گوشواره،بُردن و دست یافتن به گوشواره،زمانی میسّر می شودکه انسان دست از هوای نفس بردارد وترک تعلّقات کند.
کارهستی گاه،بُردَن شد،زمانی باختن گه بپیچانند گوشت،گه دَهَندَت گوشوار
دنیا کژدمی است که نبایستی از روی غفلت و نادانی بر روی آن،پاگذاشت زیرا طبیعت عقرب نیش زدن است.ضمناً ناصرخسرو نیزچه زیبا سروده است که:
آزرده کرد کژدم غربت جگرمرا گویی زبون نیافت زگیتی مگر مرا
گاه دنیا همچون اژدرماری است که نباید دست نوازش و مهربانی برسر آن کشید. بلکه دنیا کژدم و ماری است کشنده و مهلک که بــا فاصله گرفتن از آن و بــا روی آوردن به عرفان و تقوای الهی و پرهیزکاری می توان از خطرات آن در امان ماند.
پای غفلت چه نهی بردُم این کژدُم دست شَفقت چه کَشی بر سر این اژدر
حال که دنیا مارگزنده و کُشنده است و هیچ مارگیری از آن در امان نخواهد بود پس چه بهتر که برای گرفتار نشدن به مار دنیا با انجام اعمال صالح و شایسته، خود را گرفتار اژدرهای دنیا نسازیم.
در جایی دیگر پروین اعتصامی دنیا را دریایی بی کران می پندارد و انسان آگاه و هوشمند را کسی می داند که از طوفان و حوادث دریایی بیندیشد و همیشه درپی راه چاره و رهایی باشد.
ای شده شیفته ی گیتی و دورانش دهر دریاست بیندیش ز طوفانش
دنیا گرگی گرسنه و دیوی سیاه دل است که در کمین شکار انسان به سر می برد؛پس دنیا شکارگاه انسان است.عاقبت چه باید کرد؟با زین کردن اسب معرفت می توان از گرفتار شدن به دست چنین خطراتی در امان ماند.
مَچَر آزاده که گرگ است در این مَکمَن مخور آسوده که زهراست در این معجون
در پایان پروین اعتقاد دارد که دهر،باز شکاریست که عاقبت ما را شکار خواهد کرد.به هر تقدیر،انسان اسیر و گرفتار باز دنیا دربرابراین بازحریص شکاری،چشمانش بسته خواهد شد ومرغ جانش راخواهدگرفت.
بدزد زتو باز دهر این کبوتر گرش پرببندی وگر بَرپَرانی