چه چیزی روح پروین را آنگونه ساخته است؟ در زمانه ننوشتنِ بانوان، نوشتن و جسورانه نوشتن روحی را معرفی میکند که بسیار بزرگ است.
پروین زمانه خود را فهمیده است؛ این خلاصه قطعهسرا بودن است.
ماجرای پروین، مناظره و تاثیراسدی طوسی نیست؛ ماجرای او درک بیواسطه روزگار و درک واژه زن است.
به قدمهای پروین و کتابهایی که خوانده اگر فکر کنیم، میبینیم در تسلط مردانه صخرههای ادب،گلی دست نیافتنی روییده است.
پروینِ غمگین، پروینِ اندرزساز میشود و میشکوفد.
اما تلخی زمانه پروین به این اعتراف می انجامد که:
گر چه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
روح او که هر چه خواهی سخنش شیرین است شاد باشد.
راست گفته سخنش شیرین است
((اختر چرخ ادب پروین است))
شعر در جان جهانش رُسته
میوه شعر دلی غمگین است
بانوی شعر پر از حس حیات
این همان معجزه دیرین است
هر چه در ذهن و زبان میروید
راست باشد،اثرش سنگین است
معجزه:این قلم پابرجاست
معجزه: چشم حقیقتبین است
هر کسی قدر قلم را نشناخت
واقعا مستحق و مسکین است
رد پروین همه جا مشهود است
رمز جاوید شدنها این است
شعرها بالزنان در اوجند
شعر بر درد جهان تسکین است
شاعر زندگی و اندرز است
((این که خاک سیهش بالین است))

#میناآقاخانی
اسفند ۱۴۰۱
برای پروین اعتصامی