صفحه اصلی > اخبار : نیما معتقد بود شعر غیرسیاسی هیچ‌وقت وجود نداشته

نیما معتقد بود شعر غیرسیاسی هیچ‌وقت وجود نداشته

نیما یوشیج

بازخوانی زندگی و اندیشه‌های نیما یوشیج یادآور انقلابی است که در شعر و زبان فارسی پدید آورد. علی اسفندیاری، متولد ۲۱ آبان ۱۲۷۶ در روستای یوش مازندران، شاعری بود که با آگاهی و جسارت، بنیادهای شعر کهن را به چالش کشید و با انتشار منظومه «افسانه» در سال ۱۳۰۱، مسیر شعر فارسی را برای همیشه دگرگون کرد. او نام «نیما» را از یکی از اسپهبدان طبرستان گرفت؛ نامی که بعدها به نشانه تحول و نوگرایی در ادبیات ایران بدل شد.

نیما در آثار خود از زندگی، جامعه و طبیعت سخن گفت و شعر را از تنگنای قالب‌های سنتی رها کرد. از مهم‌ترین آثار او می‌توان به «ققنوس»، «غراب»، «شهر صبح»، و مجموعه اشعار طبری «روجا» اشاره کرد؛ آثاری که نشان از پیوند عمیق او با زادبوم و زبان مادری‌اش دارند. وی با زبان طبری شعر گفت تا ریشه‌های فرهنگی و هویتی خود را زنده نگه دارد.

روح حساس و عدالت‌جوی نیما در بستر تحولات سیاسی عصر مشروطه و جنبش جنگل پرورده شد و اندیشه‌های اجتماعی و آزادی‌خواهانه‌اش در شعر بازتاب یافت. او تا واپسین روزهای زندگی، در جست‌وجوی پیوندی میان انسان، طبیعت و حقیقت بود. نیما یوشیج در ۱۶ دی ۱۳۳۸ چشم از جهان فروبست، اما اندیشه و سبک او همچنان الهام‌بخش نسل‌های شاعران پس از اوست.

به‌مناسبت زادروز نیما یوشیج گفت‌وگویی با مهدی علیایی‌مقدم، عضوهیئت علمی دانشگاه تهران، داشته‌ایم. وی مجموعه شعر از «غریب من» را به تازگی در انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر کرده است. این مجموعه شامل دفتر سوم از اشعار منتشرنشده نیما یوشیج به همراه حکایاتی از او به سبک گلستان سعدی است.

نیما معتقد بود شعر غیرسیاسی هیچ‌وقت وجود نداشته

آقای دکتر علیایی‌مقدم، نیما یوشیج، در عین آوردن شیوه‌ای نو در شعر، به‌نحوی تداوم‌دهنده سنت نیز بود یا بنیان‌گذار یک گسست رادیکال؟

کارنامه نیما وجوه مختلفی دارد و برای هر یک از این وجوه باید ارزیابی ویژه‌ای به دست داد. اگر شعر آزاد او را از حیث عروض و وزن در نظر آوریم عروض او به قول شاملو ادامه منطقی عروض سنتی است، پس به تعبیر شما کار نیما از این حیث تداوم‌دهنده سنت تقید شعر به وزن است. اما اگر کار او را در سطح زبان و بیان یا به قول خودش «طرز کار» بسنجیم، فاصله و گسستی با سنت هست. او شعر سنتی را شعر وصف‌الحالی می‌دانست و دستور کار یا پروژه خودش را تغییر این بیان قرار داده بود و در پی رسیدن به زبان و بیانی بود که توصیفی و تصویری باشد.

نقش «افسانه» در شکل‌گیری شعر نو فارسی چیست؟ آیا این شعر را می‌توان بیانیه شعری نیما دانست یا نقطه آغاز تجربه‌گرایی او؟

حال و هوا و زبان و بیان شعر افسانه از نظر خود نیما و بسیاران از معاصرانش، از جمله محمدضیاء هشترودی که نخستین بار ارزش‌های این شعر را پیش چشم همگان آورد، نو قلمداد شد و نیما در تمام مدت عمرش به سرودن آن مفتخر بود و نقطه آغاز تحولش را همین شعر می‌دانست. این شعر در کارنامه نیما موفقیتی محسوب می‌شد و حتی شاعرانی از نوع شهریار را همین شعر شیفته نیما کرد، ولی طبعاً از خام‌دستی‌های جوانی نیما هم خالی نیست.

تحول زبانی در شعر نیما تا چه اندازه آگاهانه و نظری بوده است؟ آیا نیما نظریه زبان شعری خود را از تجربه به‌دست آورد یا از ابتدا طرحی منسجم داشت؟

آنچه درباره زبان خاص شعرهای نیما می‌توان تا حد زیادی با اطمینان گفت این است که این زبان غریب و گاه مبهم و غامض کاملاً عامدانه ساخته شده است. او آگاهانه شعر خود را گاه مبهم یا دست کم غریب می‌ساخت؛ چنانکه در حرف‌های همسایه به شاعران جوان توصیه می‌کرد ابهام شعر خود را واضح‌تر بیان کنند. نیما دوست می‌داشت شعری بسازد که تفسیرهای مختلف را در پی داشته باشد و حصول معنا آسان نباشد. این را خودش صریح گفته. این سخن به این معنا نیست که این کیفیت در همه شعرهای او به یک میزان وجود دارد. ولی به طور کلی هدف او ساختن چنین شعری بود.

نیما معتقد بود شعر غیرسیاسی هیچ‌وقت وجود نداشته

نقش طبیعت و اقلیم مازندران در جهان‌بینی و تخیل شعری نیما چیست؟ چگونه فضای بومی در آثار او به جهانی شاعرانه و فلسفی تبدیل می‌شود؟

طبیعت مازندران و به ویژه ناحیه نور و یوش چنانکه می‌دانیم بیشتر از طریق به کار بردن نام‌های خاص زبان طبری در شعر او پدیدار شده و از ویژگی‌های سبک‌شناختی شعر اوست. اگر برای این قبیل ویژگی‌ها بخواهیم بنیادی فلسفی هم قائل شویم در همان اصول طبیعت‌گرایی رمانتیسم خلاصه خواهد شد که نیما از رمانتیک‌های فرانسوی، یعنی اصلی‌ترین منابع آشنایی او با شعر فرنگی، آموخته بود.

در نگاه نیما، شاعر چه مسئولیتی در برابر جامعه و حقیقت دارد؟ آیا می‌توان گفت شعر او حامل نوعی رسالت اجتماعی است یا صرفاً هنری و زیبایی‌شناسانه است؟

کارنامه شعر نیما که محصول نزدیک به چهار دهه فعالیت سماجت‌آمیز و پیگیر در معرفی نوعی قالب تازه سرایش است تقریباً هیچگاه از نوعی به اصطلاح «رسالت اجتماعی» خالی نبوده. این مطلب به ویژه پس از انتشار اشعار منتشرنشده او شواهد و مستندات بیشتری نیز یافته. نیما جز در اواخر عمر همیشه یک مارکسیست – لنینیست بلکه گاه استالینیست بود و شعرهای تازه‌نشرشده او گواه این ادعاست.

نیاز به گفتن نیست که هنر و ادبیات در ایدئولوژی‌هایی از این دست چه نوع تعهداتی بر عهده دارند. نیما معتقد بود شعر غیرسیاسی هیچ‌وقت وجود نداشته.

جایگاه نیما در سیر تاریخ شعر معاصر ایران چگونه باید تعریف شود؟ آیا او آغازگر دوره‌ای تازه است یا یکی از حلقه‌های زنجیره‌ی تحول شعر فارسی؟

در این تردیدی نیست که شعر فارسی پس از نیما دچار دگرگونی عمیق شد و او در میان شاعران پس از مشروطه تأثیرگذارترین شخصیت محسوب می‌شود. اگر بخواهم با تعبیر شما سهم نیما را بیان کنم باید بگویم در میان حلقه‌های زنجیر تجدد شعر فارسی نیما یکی از درشت‌ترین حلقه‌هاست.

نسبت شعر نیما با مدرنیسم جهانی چیست؟ آیا می‌توان میان دیدگاه‌های او و جریان‌های ادبی غربی شباهت‌هایی یافت؟

تعبیر «مدرنیسم جهانی» کلی‌تر از آن است که بتوان شعر نیما را با آن سنجید. مدرنیسم یا تجدد شعر و ادبیات در هر یک از اقطار عالم به نحوی پدیدار شده. مثلاً تجدد شعر چین و ژاپن و فرهنگ‌های عربی و ایران و نیز فرهنگ‌های آفریقایی و آمریکای لاتین با تجدد کشورها و فرهنگ‌های اروپایی (با تنوعی که در هر یک از زبان‌های اروپایی می‌توان سراغ کرد) و آمریکای شمالی متفاوت است. نوع تجددی که نیما در شعر ما ملهم از تجدد اروپایی و غربی و از حیث ساخت قالب به همت شخص خودش پدید آورد نزدیک به تجددی است که در فرهنگ‌های عربی و خاورمیانه بروز کرد و هر دو بیش و کم برآمده از نیازهای مشترک و زمینه فرهنگی تا حدی مشابه بود. مثلاً کاری که علی احمد باکثیر در شعر عربی در مصر به وجود آورد با کار نیما قابل مقایسه است. به هر حال عوض کردن «طرز کار» یا چیزی که ازرا پاوند در حق شعر گفت و به شعار تجددخواهی ادبی مبدل شد: «make it new» همراه با تجربه‌های متنوع و مختلف شعر آزاد که در هر ادبیاتی با توجه به زمینه فرهنگی به شکلی پدیدار شد، قدر مشترک تمام جنبش‌های تجددخواه است و نیمای ما از این حیث در کنار دیگر تجددخواهان عالم قرار می‌گیرد

نقش وزن و موسیقی در شعر نیمایی چگونه بازتعریف می‌شود؟ آیا «شعر نو» به معنای حذف وزن است یا نوعی نگاه تازه به موسیقی درونی کلام است؟

همان طور که گفتم نیما به عروضی خاص و ویژه در شعر فارسی رسید و التزام به آن را لازم می‌دانست. نیما اگرچه همیشه خود در تحقق آرا و عقایدش در شعر توفیق نداشت، ولی در پی سرودن به «نثری وزن‌دار» به قول خودش بود، یعنی سرودن به صورتی که وزن، کلام را از حالت طبیعی، حالتی که نثر معمولاً دارد، بیرون نکند. این کیفیت را در شعر خود نیما کمتر می‌توان یافت و اصولاً چنین کیفیتی بسیار دشوار و دیریاب است و مهارت و ورزیدگی بسیار می‌طلبد.

نیما شعرهای انگشت‌شماری را در کارنامه خود دارای این ویژگی می‌دانست، اگرچه ما ممکن است همه جا با او در این باره چندان موافق هم نباشیم. یعنی کیفیتی که وجود وزن مانع از ساختن جمله‌های طبیعی و نزدیک به محاوره نشده باشد. باید اضافه کنم همین نزدیک شدن به زبان طبیعی و محاوره از اصولی است که جزو همگانی‌های تجدد است.

اما درباره بخش دوم پرسشتان باید بگویم تا آنجا که به کارنامه شعر نو مربوط است در این نوع شعر هم تجربه‌های موزون صورت گرفت و هم تجربه‌های ناموزون، ولی به نظر می‌رسد در فرهنگ ما شعری که از هر نوع موسیقی کلامی به دور باشد احتمالاً در بلندمدت بخت ماندگاری کمتری خواهد داشت. برآورد آماری دقیقی در کار نیست تا بتوانیم ارزیابی درستی از پسند سرایش در حال حاضر داشته باشیم، ولی به نظر می‌رسد دست کم اقبال دوباره به موزون‌سرایی در میان برخی شاعران جوان وجود دارد.

تأثیر نیما بر شاعران پس از خود (شاملو، اخوان ثالث، فروغ، سهراب) چگونه قابل تبیین است؟ هر یک از این شاعران کدام بُعد از اندیشه یا زبان نیمایی را ادامه دادند یا نقد کردند؟

از میان شاعرانی که نام بردید چنانکه می‌دانیم برخی به قالب نیمایی تا پایان عمر خود وفادار ماندند و برخی هم مثل شاملو حساب خود را از آن جدا کردند. سپهری را در مجموع می‌توان شاعر نیمایی شمرد اگرچه تجربه‌های غیرعروضی نیز داشت. می‌توان گفت در شعرهای نیمایی هر کدام از اینها تأثیر آرای نیما کاملاً آشکار است. شاملو در بیشتر نمونه‌های شعر نیمایی خود مانند اغلب شعرهای سپهری و فروغ توانست زبان طبیعی امروز را به خدمت بیان مسائل زیست امروزی درآورد و به وزن عروضی نیز مقید باشد. به گمان بنده برخی از نمونه‌های شعر آزاد عروضی شاملو از برخی شعرهای آزاد غیرعروضی او برتر است، با اینکه در این گونه اخیر شعرهای درخشانی نیز سروده است.

این شاعران توانستند نمونه‌های موفقی برای پیشنهاد نیما در ایجاد طبیعت نثر در شعر موزون به دست دهند. اخوان قابلیت‌های مختلف عروض نیما را با برخی شاهکارهای خود نشان داد و این قالب را در طراز بهترین شعرهای فارسی در روزگار ما درآورد.

تأثیر نیما در شکل‌گیری شعر حجم، موج نو و سایر جریان‌های مدرن شعری چه بود؟ آیا تأثیر نیما را روی شاعران آوانگارد هم می‌توانیم ببینیم؟

پاسخ به پرسش‌هایی از این دست به نحو بامزه‌ای هم می‌تواند هیچ باشد هم بسیار. یعنی از این حیث که نیما در کارنامه نوآوری‌اش نوعی تعادل را رعایت کرد و همین هم یاریش کرد تا در میان قوالب شعر فارسی جایی برای قالب خود باز کند موجب می‌شود حساب شعر او را از شعرهای خط‌شکن یا به قول معروف آوانگارد جدا کنیم. در همان روزگار او تجربه‌های «نثم» یا همان بافته‌های نثر و نظم تندرکیا حتی کمی پیش از انتشار شعرهای آزاد نیما در مجله سخن منتشر شده بود و هیچ‌وقت هم جدی گرفته نشد.

شعر نیما در مجله خروس جنگی متعلق به هنرمندان و شاعران به اصطلاح پیشرو و خط‌شکن منتشر می‌شد ولی کارنامه نیما با نوع کار آنها فرق داشت. گرچه هریک از جریان‌های تجددخواهِ سپسِ نیما هر کدام مایل بودند او را پیشوای خود بشمارند یا دست کم به نحوی حرمت او را نگه دارند. جریان‌هایی که نام بردید به نظرم چندان با اصول خاص نیما که رعایت وزن عروضی یکی از آنهاست سازگار نیستند، همچنانکه شعرهای آزاد غیرعروضی شاملو نیست. با این حال اگر تعبیر «عوض کردن طرز کار» را در معنایی بسیار کلی‌تر از آنچه نیما در نظر داشت، در نظر بگیریم این جریان‌ها در این اصل متاثر از نیما هستند، اما نباید از خاطر برد که هر عوض کردن طرز کاری یا صرف عوض کردن طرز کار لزوماً به ماندگاری نمی‌انجامد.

نیما معتقد بود شعر غیرسیاسی هیچ‌وقت وجود نداشته

اگر نیما امروز زنده بود، با وضعیت شعر معاصر ایران چه نسبتی برقرار می‌کرد؟ آیا مسیر شعر فارسی از چشم‌انداز فکری او فاصله گرفته یا به بلوغ اندیشه نیمایی نزدیک‌تر شده است؟

راستش درست نمی‌توانم برآورد کنم نیما اگر زنده بود با شعر معاصر ایران چه نسبتی داشت و اصلاً چطور با شاعران برخورد می‌کرد. او در مواجهه با شعر آزاد غیرعروضی شین پرتو گرم و پشتیبان بود و در مواجهه با شعر آزاد غیرعروضی شاملو سرد و مخالف. شعر پرتو امروز در نظر ما آش دهن‌سوزی نیست ولی نیما در نامه معروفش به او برایش خیلی خاصه‌خرجی کرده.
نیما بنا بر همان قراینی که در زمان حیاتش در مواجهه با نوآوری‌های متمایز از کار خودش داشته، می‌توان تصور کرد با هر نوآوری موافق نبود. ولی بنا بر «حالات و مقاماتی» که از او سراغ داریم نمی‌توانیم از قضاوت او مطمئن باشیم. او شعر آزاد غیرعروضی شاملو را نپسندید و شعر پرتو را پسندید ولی شعر شاملو بعدها قبول عام یافت در میان خوانندگان شعر نو و شعر پرتو نیافت و از خاطره‌ها محو شد.

 مرضیه نگهبان مروی:

منبع: ایبنا

 

مطالب مرتبط

۱۰ نویسنده برجسته ادبیات پست‌مدرن کدام‌اند؟

در اواخر قرن نوزدهم میلادی و اوایل قرن بیستم، ادبیات مدرنیستی در کانون جریان ادبی قرار داشت؛ با این وجود، پس از جنگ جهانی دوم، جنبشی جدید در فرضیه‌های ادبیات سربرآورد با عنوان «پست‌مدرنیسم».

28 آبان 1404

مروری بر «تانگوی شیطان»؛ رمانی از نویسنده برنده نوبل ادبیات ۲۰۲۵

رمان «تانگوی شیطان» لاسلو کراسناهورکایی داستانِ فروپاشی است؛ فروپاشی زبان، اخلاق، زمان و اعتماد. ساختار دوحرکتیِ تانگو استعاره‌ای است از وضعیت بشر؛ گام‌هایی به پیش، گام‌هایی به پس، و همواره بازگشتن به نقطه آغاز.

28 آبان 1404

برنده نوبل ادبیات 2024 نامزد جایزه شد

«هان کانگ» برنده نوبل ادبیات ۲۰۲۴ به عنوان یکی از نامزدهای نهایی «مدال اندرو کارنگی» معرفی شد.

28 آبان 1404

دیدگاهتان را بنویسید