صفحه اصلی > اخبار : قیصر امین‌پور خودِ شعر بود

قیصر امین‌پور خودِ شعر بود

قیصر امین‌پور، شاعر، نویسنده، پژوهشگر و مترجم، دارای دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات این دانشگاه بود. او از پیشتازان شعر انقلاب و از چهره‌های تأثیرگذار حوزه هنری تا سال ۱۳۶۶ به شمار می‌رفت و در سال ۱۳۸۲ به عضویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی درآمد.
شعر امین‌پور به سادگی زبان، روانی، مضمون‌پردازی، نگاه نو و مردمی بودن شهرت دارد. او با بهره‌گیری از لغات روزمره، احساسات و اندیشه‌های خود را به شیوه‌ای تازه بیان می‌کرد. از ویژگی‌های برجسته شعر او، کاربرد صنعت بدیعی تکرار است که از حس نوستالژیک و تأمل شاعر در طبیعت سرچشمه می‌گیرد و موجب ایجاد تعلیق و ماندگاری شعر در ذهن مخاطب می‌شود.
در شعر او سه عنصر بلاغی مهم دیده می‌شود: ایهام، متناقض‌نمایی و ایجاز. امین‌پور با نوآوری در این عناصر توانسته است میان سبک کلاسیک و شعر نو پیوندی هنرمندانه ایجاد کند. قالب‌های شعری او شامل غزل، رباعی، دوبیتی، مثنوی، قصیده و شعر نو است.
از آثار مهم وی می‌توان به «تنفس صبح»، «در کوچه آفتاب»، «آینه‌های ناگهان»، «گل‌ها همه آفتابگردان‌اند»، «طوفان در پرانتز»، «منظومه ظهر روز دهم»، «مثل چشمه مثل رود»، «بی‌بال پریدن»، «به قول پرستو» و «دستور زبان عشق» اشاره کرد.
او برنده جوایز متعددی از جمله جایزه نیما یوشیج (مرغ آمین بلورین) و شاعر برتر دفاع مقدس بود و در سال ۱۳۸۷ به‌عنوان چهره ماندگار زبان و ادبیات فارسی معرفی شد.

در هیجدهمین سالگرد درگذشت قیصر امین‌پور به سراغ همکار قدیمی او در دانشگاه الزهرا (س) رفتیم. با ما در گفت‌وگو با نسرین فقیه ملک مرزبان، پژوهشگر در حوزه بلاغت شعر و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا (س) همراه باشید:

قیصر امین‌پور خودِ شعر بود

شما سال‌ها با قیصر امین‌پور آشنایی و همکاری داشتید. اگر بخواهید تصویری انسانی و نه صرفاً شاعرانه از او بدهید، چه ویژگی‌هایی بیش از همه در ذهن‌تان مانده است؟

آشنایی من با مرحوم دکتر قیصر امین‌پور به دوران کارشناسی برمی‌گردد. در آن زمان مشغول انجام تحقیقاتی درباره شعر انقلاب بودم و برای این کار با بسیاری از شاعران جوان دهه شصت ارتباط گرفتم. پرسش‌نامه‌هایی را تهیه می‌کردم و برای شاعران می‌بردم تا پاسخ دهند. از بهترین و صمیمی‌ترین برخوردهایی که در آن دوران با من شد، دیدار با آقای دکتر قیصر امین‌پور و آقای دکتر حسن حسینی بود. هر دو بزرگوار با نهایت تواضع و دقت به سؤالات من پاسخ می‌دادند. حتی گاهی با خنده و شوخی می‌گفتند: «ما بلدیم به این سؤال‌ها جواب بدهیم یا نه؟»

این میزان از نازنینی و فروتنی در رفتارشان، برای من بسیار الهام‌بخش بود. آنان بی‌هیچ ادعایی شعر می‌گفتند، می‌اندیشیدند، آثارشان را در معرض نقد قرار می‌دادند و با دانشجویان جوانی مثل من با صمیمیت و احترام برخورد می‌کردند. این دوستی، سادگی و صداقت را در رفتار هر دو شاعر بزرگ به‌ویژه آقای امین‌پور هرگز فراموش نمی‌کنم. لبخندهایش، تواضعش، و حتی دستپاچگیِ شیرینی که در هنگام شرم و خجالت داشت، همیشه در خاطرم مانده است.

ایشان در همان دوران به من پیشنهادهایی دادند که مثلاً چگونه با آقای دکتر شفیعی کدکنی صحبت کنم و چطور پژوهشم را در کنار نظر استادان ادامه بدهم. مهم‌ترین ویژگی که از ایشان در ذهن من مانده، صمیمیت، سادگی و صداقتی است که نه‌تنها در رفتار فردی، بلکه در نگاهش به هستی و جامعه جاری بود.

بعدها که همکار شدیم و هر دو در دانشگاه الزهرا تدریس می‌کردیم، مدتی انجمن شعر دانشگاه را با هم اداره می‌کردیم. در برخورد با دانشجویان، او بی‌هیچ تکلف و ادعایی سخن می‌گفت و به شعرهای دانشجویان با دقت گوش می‌داد. از او آموختم که «به‌جای پیچیده بودن، باید پیچیدگی را طی کرد و به سادگیِ پس از پیچیدگی رسید.»

قیصر امین‌پور خودِ شعر بود

رابطه میان تجربه زیسته قیصر امین‌پور و شعرش را چگونه می‌دیدید؟ آیا شعر او بازتاب مستقیم روحیاتش بود؟

دکتر امین‌پور خودِ شعر بود. وقتی در دوران جنگ شعرهای او را می‌خواندم، احساس می‌کردم کسی پیدا شده که می‌تواند آنچه را در جامعه می‌گذرد، با زبانی سرشار از احساس، اندیشه و عاطفه به ما بازگرداند. او صادقانه آنچه را در دل، زندگی و ذهنش می‌گذشت، بیان می‌کرد. در شعرهایش نوعی شفافیت و صداقت وجود داشت که به‌روشنی روح او را بازتاب می‌داد.

به یاد دارم روزی شعرهای امین‌پور را نزد آقای دکتر شفیعی کدکنی بردم. در آن جلسه هوشنگ ابتهاج (سایه) هم در کنار شفیعی نشسته بود. شعرهای امین‌پور را برای این دو بزرگوار خواندم و نظرشان را پرسیدم. هر دو گفتند: «انگار هنوز تجربه عشق سوزان را نداشته است و شاید در آینده در این زمینه تحولی در زندگی‌اش رخ دهد.» و همین‌طور هم شد؛ بعدها در زندگی و شعر او نوعی پختگی تازه پدید آمد.

هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم روزی در خیابان استاد مطهری، او را دیدم که دست انداخته بود دور گردن پسری جوان — شاید دبیرستانی یا دانشجوی سال اول — و با چنان صمیمیتی با او صحبت می‌کرد که گویی برادر بزرگ‌تری با برادر کوچک‌ترش سخن می‌گوید. این تصویر هنوز در ذهن من زنده است.

در شعر قیصر نوعی «تعادل میان تعهد و تغزل» دیده می‌شود. فکر می‌کنید او چطور به این توازن رسید؟

امین‌پور در شعر و زندگی‌اش تعامل صادقانه‌ای با جهان داشت. او روحیات و تفکر شاعرانه‌اش را پشت لایه‌های پیچیده لفظ و صنعت پنهان نمی‌کرد، بلکه از صنایع شعری و ترفندهای بیانی بهره می‌گرفت تا آنچه را واقعاً در دلش می‌گذشت، صادقانه به ما نشان دهد.

قیصر امین‌پور خودِ شعر بود

فضای فکری و فرهنگی دهه‌های ۶۰ و ۷۰ چقدر بر شکل‌گیری زبان و جهان شعری قیصر اثر گذاشت؟

دهه ۶۰ و ۷۰ دهه‌هایی هستند که در آن‌ها مفاهیمی چون جنگ، شهادت، عشق، مرگ و حتی نوعی مخالفت میان گروه‌های فکری شکل گرفت. در این دوره، بسیاری از کسانی که روشنفکر و فرهیخته به نظر می‌آمدند، با جوانانی که تازه در عرصه‌های پژوهشی، شاعری و داستان‌نویسی فعالیت می‌کردند، هم‌سویی چندانی نداشتند. این دهه‌ها، دهه بازیابی هویت بودند؛ بسیاری تلاش کردند در آثار هنری و ادبی خود، احساسات جامعه را بازتاب دهند.

در این میان، گروهی از افراد با شور و عاطفه فراوان، به انواع احساسات متوسل می‌شدند تا نشان دهند تا چه اندازه تحت تأثیر حرکت‌ها، شهادت‌ها و ایثارگری‌ها قرار گرفته‌اند. اما همین احساسات بعدها سویه دیگری پیدا کرد. بسیاری از آنان، از جمله آقای مخملباف، در نقطه‌ای دیگر از تاریخ ایستادند. من هیچ‌یک از این دو وضعیت را تقبیح نمی‌کنم، زیرا این تغییر، اتفاقی واقعی و طبیعی بود. در دهه ۶۰ کسانی همسو با جنگ و شهادت، از فداکاری‌ها، باختن‌ها و بردن‌ها می‌گفتند، و این امری صادقانه در جامعه بود. اگر آن روحیه بازگردد، همان افراد باز هم با همان احساسات صادقانه تلاش می‌کنند مردم را تشویق کنند.

قیصر امین‌پور، که دزفولی بود، وقتی می‌گوید:

زین شهر همیشه بوی خون می‌آید

زین کوی همیشه جوی خون می‌آید

هرچند هنوز خون پیشین تازه‌ست

بس خون که به شستشوی خون می‌آید

این شعر را از دل واقعیت می‌گوید. او مردمش را می‌دید که در خون خود می‌غلتند، و نمی‌توانست بی‌اعتنا باشد. در دهه ۶۰ و پس از آن، یعنی دهه ۷۰، وقتی بازسازی کشور آغاز شد و هنوز دشت‌های مین‌زده در حال پاک‌سازی بودند، امثال امین‌پور کوشیدند احساسات جامعه را بازگو کنند.

من درست در همین سال‌ها با آقای امین‌پور آشنا شدم. به یاد دارم که در اواخر دهه ۶۰ دوران فوق‌لیسانس را می‌گذراند و برای مصاحبه‌ها با علاقه و آمادگی حاضر می‌شد. بعدها وارد دوره‌ی دکتری شد. اگر بخواهم تصویری از او بدهم، مردی بود بلندبالا، خون‌گرم، خوش‌سخن، با صدایی مخملی و آرام؛ شعر که می‌خواند گاهی آدمی را در خود فرو می‌برد و البته پی‌درپی سیگار می‌کشید.

قیصر امین‌پور خودِ شعر بود

بسیاری قیصر را «شاعر انقلاب» می‌دانند، اما شعرهای او در دهه ۷۰ و ۸۰ سویه‌ای فلسفی‌تر و شخصی‌تر پیدا می‌کند. این دگرگونی را شما چگونه تحلیل می‌کنید؟

به‌گمانم در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ امین‌پور دچار نوعی تحول درونی شد؛ هم در زندگی شخصی و هم در حوزه‌های اجتماعی. در اواسط دهه ۷۰ بسیاری از شاعران و روشنفکران به بازخوانی و تحلیل جنگ و انقلاب پرداختند؛ اما نه با احساسات صرف، بلکه با نگاهی فیلسوفانه. امین‌پور نیز در همین مسیر، به تربیت و اصلاح جامعه می‌اندیشید. دغدغه او این بود که چگونه می‌توان از راه‌های درست، روش‌های تربیتی و فرهنگی را به جامعه پیشنهاد کرد. اما در خلال رفتارهای مدیریتی جامعه، می‌دید که روندها درست پیش نمی‌روند و همین، او را به بازاندیشی واداشت.

در این دوره، او به پختگی و نوعی پیچیدگی عاشقانه رسید؛ به مرحله‌ای که عشق، درد، تجربه اجتماعی و تأمل فلسفی در هم می‌آمیزند. این پیچیدگی زمانی رنگ دیگری گرفت که بیمار شد؛ از تصادف و دیالیزها تا درد جسمی و روحی. به‌نظرم این دوره، دوران پختگی واقعی او بود؛ دورانی که از او مردی بزرگ و صادق ساخت.

امین‌پور در شعری می‌گوید:

این منم در آینه، یا تویی برابرم؟
ای ضمیر مشترک، ای خود فراترم!

در من این غریبه کیست؟ باورم نمی‌شود
خوب می‌شناسمت، در خودم که بنگرم

این تویی، خود تویی، در پسِ نقاب من
ای مسیح مهربان، زیر نام قیصرم

ای فزونتر از زمان، دورِ پادشاهی‌ام
ای فراتر از زمین، مرزهای کشورم!

نقطه نقطه، خط به خط، صفحه صفحه، برگ برگ
خط رد پای توست، سطر سطر دفترم

قوم و خویش من همه، از قبیله غمند
عشق خواهر من است، درد هم برادرم

سال‌ها دویده‌ام از پی خودم، ولی
تا به خود رسیده‌ام، دیده‌ام که دیگرم

دربه‌در به هر طرف، بی‌نشان و بی‌هدف
گم‌شده چو کودکی، در هوای مادرم

از هزار آینه تو به تو گذشته‌ام
می‌روم که خویش را با خودم بیاورم

با خودم چه کرده‌ام؟ من چگونه گم شدم؟
باز می‌رسم به خود، از خودم که بگذرم

دیگران اگر که خوب، یا خدا نکرده بد
خوب، من چه کرده‌ام؟ شاعرم که شاعرم!

راستی چه کرده‌ام؟ شاعری که کار نیست
کار چیز دیگری‌ست، من به فکر دیگرم

در این شعر، او بی‌هیچ لایه پنهان، با خود و جامعه‌اش روبه‌رو می‌شود. اگر گم هم شده، صادقانه اعتراف می‌کند که گم شده است. وقتی در برابر آینه می‌ایستد، با تعجب به خود نگاه می‌کند و از خود می‌پرسد که «من کیستم؟». این فقط شاعری نیست، بلکه نوعی معرفت و خودشناسی است؛ نوعی هستی‌شناسی شاعرانه که از درون می‌جوشد.

قیصر امین‌پور خودِ شعر بود

به نظر شما جایگاه قیصر در میان شاعران معاصرِ هم‌نسلش کجاست؟

امین‌پور در گفت‌وگوهایش درباره دیگر شاعران، همیشه با احترام یاد می‌کرد. در مجموعه‌ی «سروش نوجوان» یا «سوره»، او، حسن حسینی، سلمان هراتی و دیگر دوستان، نسیمی دل‌نواز در جامعه آن روز بودند. هر یک الهام‌بخش دیگری بود. آن‌ها با صداقت، تواضع و صمیمیت، امید و قدرت را به نسل جوان منتقل کردند.

یکی از ویژگی‌های زبان قیصر، سادگی در عین عمق است. از نگاه شما این سادگی حاصل آگاهی شاعرانه بود یا جوهره طبیعی زبان او؟

امین‌پور برای ما، شاعر عبور بود؛ شاعری که از اجتماع به درون خود و از درون خود دوباره به اجتماع بازمی‌گشت. او درد جامعه را حس می‌کرد، از رنج شخصی‌اش به درکی اجتماعی می‌رسید و در نهایت از هر دو، حقیقتی انسانی می‌ساخت. حتی در بستر بیماری، وقتی از تصادف نحیف و رنجور شده بود، باز هم در شعرش روحی اجتماعی و دلسوز موج می‌زد.

او در جست‌وجوی خویشتن بود، میان سنت و مدرنیته در نوسان. پایان‌نامه‌اش نیز درباره همین دوگانه بود. امین‌پور نمی‌توانست از سنت بگذرد و در عین حال نمی‌توانست از مدرنیته چشم بپوشد. مانند پاندولی میان این دو حرکت می‌کرد؛ گاه به سنت می‌رسید و گاه به مدرن، و در این رفت‌وبرگشت‌ها، حقیقت درونی خود را آشکار می‌ساخت.

اگر امروز قیصر در میان ما بود، فکر می‌کنید چه دغدغه‌هایی در شعرش برجسته می‌شد؟ جهان امروز را چگونه می‌نوشت؟

اگر امروز زنده بود، بی‌تردید به مراحل تازه‌تری از درک هستی‌شناختی رسیده بود. او به‌سوی نوعی فلسفه‌ورزی در شعر حرکت می‌کرد. امین‌پور شاعری بود که خوب می‌فهمید، خوب می‌دید و خوب بیان می‌کرد. اگر امروز در میان ما بود، می‌توانست نسل ما را بهتر بفهمد، بهتر بیان کند و کمک کند تا خود را بشناسیم.

امین‌پور، در عین علاقه به شاعران کلاسیک، هرگز در میان کتاب‌های قدیمی گم نشد. او با الهام از گذشته، زبانی مستقل و امروزین ساخت. شعرش می‌توانست حلقه واسطی میان سنت و آینده شعر فارسی باشد؛ آینه‌ای برای نسل‌های بعدی.

قیصر امین‌پور خودِ شعر بود

 

منبع: ایبنا

 

مطالب مرتبط

تحلیل بازتاب تصویرهای شعری شاعران کهن پارسی در تصویرهای شعری نیما یوشیج، اخوان ثالث و احمد شاملو

عنوان رسالۀ دکتری خدیجه ساتیاروند دکترای زبان و ادبیات فارسی «تحلیل بازتاب تصویرهای شعری شاعران کهن پارسی درتصویرهای شعری نیما یوشیج، اخوان ثالث و احمد شاملو» است.

11 آبان 1404

مقابله و تصحیح و شرح ادبیات پنج گنج نامی اصفهانی

موضوع پایان نامه وجیهه کرم‌پسندی، دبیر ادبیات دبیرستانهای تهران مؤلف  کتاب نامه نامی، «مقابله و تصحیح و شرح ادبیات پنج گنج نامی اصفهانی» بوده است.

11 آبان 1404

مجموعه اشعار جبرائیل جعفرپور رونمایی شد

آیین رونمایی از کتاب «آنا یوردوم اوجقاز» شامل مجموعه اشعار جبرائیل جعفرپور (استاد صبا) برگزار شد.

11 آبان 1404

دیدگاهتان را بنویسید