ادبیات ایران، بهویژه از دوران مشروطه به این سو، عرصه تلاقی دو قلمرو مهم بوده است: شعر و داستان. شعر همواره جایگاهی ممتاز در فرهنگ ایرانی داشته و شاعران، قهرمانان فرهنگی جامعه بودهاند. اما از نیمه قرن بیستم، با رشد داستاننویسی و گسترش ادبیات مدرن، بسیاری از شاعران احساس کردند که باید از محدودیتهای وزنی و تصویری شعر بگذرند تا بتوانند مفاهیم گستردهتر و تجربههای پیچیدهتر انسان مدرن را بیان کنند. این بود که شاعرانی چون نیما یوشیج، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، محمدعلی سپانلو، شمس لنگرودی، سید علی صالحی، احمدرضا احمدی، رضا براهنی و دیگران به سمت داستاننویسی یا رماننویسی نیز رفتند. اما آیا همه آنها در این سفر از شعر به نثر، توانستند به همان اندازه درخشان باشند و داستانهایشان هم بهاندازه شعرهایشان مورد توجه قرار گرفت و ماندگار شد؟
نیما یوشیج؛ از شعر نو تا روایت نو
علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج (۱۲۷۶–۱۳۳۸)، بنیانگذار شعر نو فارسی، یکی از نخستین شاعرانی بود که در عرصه داستان نیز قلم زد. او پیش از تثبیت سبک نیمایی، داستانهایی تمثیلی و اجتماعی نوشت که از جمله میتوان به: «مرقد آقا» (۱۳۰۹، انتشارات مرجان)، «غول زن و ارابهاش»، «بدنعل» و «در طول راه» اشاره کرد. مجموعهای از داستانهای نیما در کتابی با عنوان «کندوهای شکسته» در سال ۱۳۵۴ در انتشارات نیل منتشر شده است.
در «مرقد آقا» نیما با زبانی طنزآمیز به نقد تعصبات و خرافات مردم شمال ایران میپردازد. در این داستان، باورهای عوامانه و خرافی زیر تیغ نقدی شاعرانه قرار میگیرند. در واقع نیما با همان روحیه روشنگرانهای که شعر فارسی را دگرگون کرد، در داستان نیز به دنبال ایجاد تحول بود؛ نه تحول ادبی بلکه تحولی در باورهای عامه.
اما برخلاف شعرش، داستانهای نیما چندان مورد توجه عمومی قرار نگرفتند. منتقدان، نثر او را شاعرانه، استعاری و گاه پیچیده میدانستند.
احمد شاملو؛ شاعری که داستانشناس بود اما داستاننویس نبود
احمد شاملو (۱۳۰۴–۱۳۷۹) چهرهای چندبعدی بود: شاعر، مترجم، روزنامهنگار، گوینده، پژوهشگر و فعال فرهنگی.او داستانهایی مانند: «خیمه گر گرفته شب» (۱۳۳۴) و «درها و دیوار بزرگ چین» (۱۳۵۲) را نوشت و شماری از داستانهای کوتاه خارجی از جمله آثار آکوتاگاوا و شازده کوچولوی اگزوپری را ترجمه کرد.
شاملو هرچند در شعر به قلهای دستنیافتنی بدل شد، در داستاننویسی چندان دوام نیاورد. برخی منتقدان معتقدند شاملو برای داستاننویسی «بیش از اندازه شاعر» بود؛ تخیلش گاهی روایت را میبلعید.
مهدی اخوان ثالث؛ شاعر زمستان و راوی مرد جنزده
مهدی اخوان ثالث (۱۳۰۷–۱۳۶۹)، شاعر بلندآوازه خراسانی، پس از تثبیت جایگاهش در شعر نیمایی، به نوشتن داستان نیز پرداخت. او مجموعه «مرد جنزده» (۱۳۵۴) را منتشر کرد که شامل چهار داستان کوتاه بود. همچنین در سال ۱۳۵۵ داستانی برای نوجوانان به نام «درخت پیر و جنگل» منتشر ساخت.
اخوان در نثر نیز همان زبان کهن و فخیم شعرش را حفظ کرده است. داستانهای او پر از حس اسطورهای، طنز تلخ، و نقد اجتماعیاند. در داستان معروف «شب عیدی»، زبان محاورهای مشهدی را با مهارتی مثالزدنی به کار میگیرد.
برخی منتقدان مانند مرتضی کاخی در یادنامه «باغ بیبرگی» از او به عنوان «روایتگر شاعر» یاد کردهاند؛ کسی که شعرش را در قالب داستان ادامه میدهد. با این همه مخاطبان عادی شعر اخوان آنقدر که شعر او را میشناسند با داستانهایش آشنا نیستند.
فروغ فرخزاد؛ میان شعر، سینما و داستان
فروغ فرخزاد (۱۳۱۳–۱۳۴۵)، شاعر عصیان و رهایی، از دیگر چهرههایی است که در کنار شعر، داستان نیز نوشته است. شش داستان کوتاه از او اخیراً توسط لیلا کردبچه از مجلات گردآوری و در نشر «واج» منتشر شده است.
درونمایه مشترک همه این داستانها، عشق، تنهایی و اعتراض به سنتهای مردسالارانه است. نثر فروغ، همچون شعرش، زبانی ساده اما عمیق دارد؛ صادق، عریان و بیپرده. در واقع او از داستان برای بیان همان مضامین وجودی شعرش استفاده کرد.
فروغ هرچند در رماننویسی بهصورت رسمی فعالیت نکرد، اما داستانهای کوتاهش نشان میدهند که میتوان در نثر نیز شاعر بود. البته داستانهای فروغ نیز نتوانستند مثل شعرش مشهور شوند و بسیاری از مخاطبان او چهبسا این داستانها را ندیده و نخوانده باشند.
محمدعلی سپانلو؛ شاعر شهر، مردان و قصهها
محمدعلی سپانلو (۱۳۱۹–۱۳۹۴)، از بنیانگذاران شعر مدرن شهری در ایران، نیز دستی در داستان داشت. او مجموعه «مردان» (۱۳۴۹) شامل پنج داستان کوتاه را منتشر کرد.
در کنار آن، آثاری پژوهشی چون «بازآفرینی واقعیت» و «در جستجوی واقعیت» را نیز در زمینه داستان معاصر ایران تألیف و گردآوری کرد. داستانهای سپانلو، بیشتر به فضای شهری و انسان معاصر میپردازند و در آنها ردّ نگاه جامعهشناسانه شاعر پیداست. اما او را بیشتر به عنوان شاعر و پژوهشگر میشناسند تا داستاننویس.
احمدرضا احمدی؛ شاعر موج نو و نثر آرام
احمدرضا احمدی (متولد ۱۳۱۹)، از چهرههای مکتب شعر موج نو، با رمان «آپارتمان، دریا» به ادبیات داستانی بزرگسال وارد شد. این رمان، که توسط نشر نیکا منتشر شده، زبانی ساده، تصویری و مینیمال دارد؛ درست مانند شعرهای کوتاه و خلوت احمدی. احمدی پیشتر در زمینه ادبیات کودک و نوجوان نیز فعال بود و دهها کتاب برای این گروه سنی نوشت.
او از معدود شاعرانی است که توانست میان شعر و نثر پلی طبیعی و زبانی همگون ایجاد کند؛ نثری که در آن، شعر به آرامی تنفس میکند. در مورد احمدی هم اما شهرت شعری او نسبت به شهرتش به عنوان داستاننویس، دست بالا را دارد.
شمس لنگرودی؛ شاعر بلبل چوبی و رماننویس نوگرا
محمد شمس لنگرودی (متولد ۱۳۳۰) از شاعران پس از انقلاب است. او در کنار مجموعه شعرهایش، چند اثر داستانی نیز نوشته است: «رژه بر خاک پوک» (۱۳۷۲، نشر مرکز)، «آنها که به خانه من آمدند» (نشر افق) و رمان جدیدش «میروم که به کنسرت برسم» (نشر افق) که با تبلیغات فراوان وارد بازار کتاب شده است.
شمس، داستاننویسی را ادامه طبیعی شعرش میداند. نثر او شاعرانه، تأملی و گاه سوررئالیستی است؛ در مرز میان واقعیت و خیال. او در گفتوگویی گفته است: «در شعر کوتاه حرف میزنم، در رمان با نفس بلند؛ اما در هر دو، دنبال موسیقی کلمهام.»
سید علی صالحی؛ شاعر گفتار و نویسنده رمانهای فلسفی
سید علی صالحی (متولد ۱۳۴۴)، بنیانگذار مکتب شعر گفتار، از پرکارترین شاعران معاصر است. اما او چند رمان و داستان بلند نیز منتشر کرده است: «رقص رنج» (۱۳۵۹)،« خیر آن سالها» (۱۳۶۱)،« تذکره ایلیات» (۱۳۶۵) و «مرگ پلنگ» (۱۳۸۷)
صالحی در رمانهایش به مفاهیم فلسفی و اجتماعی میپردازد، اما همچنان در قالب زبان شاعرانه باقی میماند. بسیاری از آثارش را با نام مستعار «خسرو نسیمی» منتشر کرده است. منتقدان او را شاعر موفقتری نسبت به داستاننویس میدانند، با این حال نثرش پر از تصویر و موسیقی است.
رضا براهنی؛ کیمیاگر کلمه میان شعر و رمان
رضا براهنی (۱۳۱۴–۱۳۹۸)، شاعر، داستاننویس و منتقد بزرگ ادبی، یکی از معدود شاعرانی است که در رمان نیز آثاری جریانساز پدید آورد و در داستاننویسی هم به اندازه شعر به شهرت رسید و مطرح شد. رمانهای مهم او عبارتند از: «روزگار دوزخی آقای ایاز» (۱۳۴۹)، «بعد از عروسی چه گذشت»، «آواز کشتگان» (۱۳۶۲)، «رازهای سرزمین من» (۱۳۶۶) و «آزاده خانم و نویسندهاش» (۱۳۷۶).
رمان آخر، اثری پستمدرن و چندلایه است که حدود ششصد صفحه دارد و یکی از آثار تأثیرگذار نثر معاصر به شمار میآید. براهنی، به گفته هلن سیکسو، «کیمیاگر واژه» بود؛ شاعری که مرز میان شعر، نظریه و رمان را در هم شکست. او از نخستین نویسندگانی بود که مفهوم نثر شاعرانهی مدرن فارسی را به معنای واقعی تحقق بخشید.
دیگر چهرهها
اسماعیل شاهرودی و نصرت رحمانی نیز داستانهایی کوتاه نوشتهاند که گرچه چندان معروف نشدند، اما روح شعر در آنها جاری است. همچنین عمران صلاحی (۱۳۲۵–۱۳۸۵)، شاعر طنزپرداز، رمانی طنزآمیز با عنوان «شاید باور نکنید» (۱۳۷۴) را در کارنامه دارد.
چرا شاعران به داستان روی میآورند؟
کارشناسان ادبی دلایل متعددی را برای این گرایش برشمردهاند که بعضی از آنها عبارتند از:
تغییر در شیوه بیان: شاعر گاه احساس میکند برای بیان تجربههای انسانی و اجتماعی گستردهتر، شعر کافی نیست. رمان به او امکان میدهد روایت و گفتوگو را تجربه کند.
رونق اقتصادی و بازار نشر: همانگونه که عباس جهانگیریان گفته است: «شاعر از فروش شعر به جایی نمیرسد، اما داستان بازار زندهتری دارد.»
آزمایش زبانی و ساختاری: برای شاعرانی چون براهنی یا شمس لنگرودی، رمان عرصه آزمایش فرم و زبان است. آنها در رمان، شعر را به شیوهای دیگر ادامه میدهند.
رهایی از محدودیت قالب شعر: در شعر باید موجز و فشرده بود، اما در رمان میتوان جزئیات را بازگو کرد. بسیاری از شاعران به این «نفس بلندتر» نیاز داشتند.
شاعر یا داستاننویس؟ مسئله این است
گروهی از شاعران ایرانی معاصر کوشیدند در قلمرو داستان به ادامه شاعری خود بپردارند و همین هم شد؛ آنان همچنان شاعر ماندند و هرگز در داستاننویسی شهره نشدند؛ جز براهنی که داستانهایش هم، در دنیای داستاننویسی معاصر، مطرح و اثرگذار شد. باقی اما یا متوسط ماندند و یا اصلاً دیده نشدند.
حالا باید دید کتاب «میروم که به کنسرت برسم» شمس لنگرودی خواهد درخشید یا همچنان رضا براهنی تنها استثنای این میدان باقی میماند؟
مرضیه نگهبان مروی
منبع: ایبنا











