چهارشنبهسورى
کهنترین جایى که از آتشافروزى چهارشنبه سورى یاد شده، در تاریخ بخاراست
تاريخ :
سی ام اسفند 1403 ساعت 23:20
|
|
کد : 20476
|
کهنترین جایى که از آتشافروزى چهارشنبه سورى یاد شده، در تاریخ بخاراست، تألیف ابوجعفر نرشخى (۲۴۸-۲۶۸). این کتاب را ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوى در سال ۵۷۲ از عربى به فارسى گردانیده است. وی دربارۀ جشن سورى گوید:
«و چون امیر سدید منصور بن نوح به ملک بنشست، اندر ماه شوال سال به سیصد و پنجاه به جوى مولیان، فرمود تا آن سرایها را دیگر بار عمارت کردند و هر چه هلاک و ضایع شده بود، بهتر از آن به حاصل (کردند). آنگاه امیر سدید (به سراى) بنشست. [هنوز] سال تمام نشده بود که چون شب سورى چنان که عادت قدیم است، آتشى عظیم افروختند. پاره آتش بجست و سقف سراى درگرفت و دیگر باره جمله سراى بسوخت و امیر سدید هم در شب به جوى مولیان رفت...»
چنان که دیده میشود، در سخن از آتشافروزى شب سورى گفته شده «عادت قدیم است» دیگر اینکه گفته شده «شب سورى» بدون چهارشنبه. شک نیست که این آتشافروزى در پایان سال، همان جشن چهارشنبهسورى کنونى است.
از اینکه این جشن در سهشنبهشب گرفته مىشود، ازاینرو است که نزد ایرانیان شب پیش از روز به شمار مىرود. بسا در اوستا گفته شده: «در هنگام سه شب یا در هنگام نُه شب به جاى سه روز و نُه روز.» در آتش بهرام نیایش در پارۀ ۱۵ آمده:
«بشود که رمهاى از چارپایان از آنِ تو شود و گروهى از مردان بشود که از منش ورزیده و از زندگى ورزیده برخوردار شوى، بشود شاد زندگى کنى به شب هایى که خواهى زیست.»
در فروردینیشت، پارۀ ۴۹ آمده:
«فرورهاى نیک تواناى پاکان در هنگام (جشن گهنبار) همسپتمدم از آرامگاهان خود به سوى زمین فرود آیند و ده شب پى درپى از براى آگاهى یافتن از بازماندگان درین جا بسر برند».
در سور جهان شدم ولیکن
بس لاغر بازگشتم از سور
زین سور ز من بسى بتر رفت
اسکندر و اردشیر و شاپور
گر تو سوى سور مىروى رو
روزت خوش باد و سعى مشکور
ناصرخسرو
در پایان باید یادآور شد: در جشن چهارشنبهسورى از روى شعلۀ آتش جستن و ناسزایى چون سرخى تو از من و زردى من از تو گفتن از روزگارانى است که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود، آتش را نمایندۀ فروغ ایزدى نمىدانستند، آنچنانکه در آتشافروزى جشن سده که به گفتۀ گروهى از پیشینیان، پرندگان و چارپایان را به قیر و نفت اندوده، آتش مىزدند، از روزگاران پس از اسلام است.
به نقل از ابراهیم پورداود، آناهیتا، تهران، ۱۳۱۲،
|