خانم دکتر لیلا رحمتیان نخبۀ برتر دانشگاه رازی
رسالۀ دکتری خود را با عنوان «رفتارشناسی شخصیّت‌های برجستۀ اساطیری و حماسی شاهنامۀ فردوسی بر پایۀ نگرش «تحلیل رفتار متقابل» اریک برن» در راستای دو علم ارزشمند زبان و ادبیات پارسی و گنجینۀ گهربارش یعنی شاهنامۀ فردوسی با یکی از تکنیک‌های روانکاوی که زیرمجموعه‌ای برای روان‌شناسی پویشی است پیش بردم
تاريخ : پنجم اسفند 1403 ساعت 21:08   کد : 20465
معرفی خانم لیلا رحمتیان به قلم ایشان:

«لیلا هستم از تبار رحمتیان، من زادۀ اردیبهشتی در دهۀ شصت خورشیدی در تهرانی هستم که آن روزها شهر دود و ماشین نبود. مدرسه که می‌رفتم عاشق طبیعت و ارتباط اعداد بودم، کتاب خواندن تنها دل‌مشغولی من بود آنچنان می‌خواندم که گاهی از بی‌خوابی بیمار می‌شدم. حرف انتخاب رشته در دبیرستان که شد بین عشق به اعداد و طبیعت و زبان گم شدم. هرچند سلیقۀ جامعه مرا به خواندن علوم تجربی کشاند. در دانشگاه دیگر سلیقۀ جامعه و دنیای مردم در جهان بیرون مهم نبود، جهان درونی من سرشار بود از حافظ و فردوسی و مولانا، من پر بودم از سیمین‌های ادبیات ایران و با فروغ و سهراب دیوانگی می‌کردم. به هر قیمتی باید ادبیات می‌خواندم و خواندم. راهی زنجان شدم و شاگرد کلاس استادهای بزرگ زمان شدم در مکتب فردوسی که با زبان شیوای جناب استاد قدمعلی سرّامی می‌گذشت عاشقانه‌های من و ادبیات گرانبار پارسی، بیشتر و بیشتر می‌شد. پس از برشی چندساله و دوری از عاشقانه‌های ادبی، از سال 1394 در دانشگاه رازی دوباره شاگرد مکتب ادبیات شدم. ارتباط زبان و نشانه‌ها و معنا در دنیای روایت اینبار شهود درونی من شد؛ پس پایان‌نامه‌ام را در پی دریافت این کشف درونی با عنوان «تحلیل تطبیقی رمان‌های «اهل غَرق» و «به سوی فانوس دریایی» بر اساس نظریۀ گفتمان روایی گرمس» ارائه دادم و با گرفتن نمرۀ بیست از پایان‌نامه‌ای که حاصل آن دو مقاله با نمایۀ بین‌المللی Scopus بود و ده مقالۀ علمی معتبر دیگر در راستای تطبیق آثار کلاسیک و مدرن پارسی و نشانه- معنا‌شناسی، با وجود قبولی در کنکور دکتری سال 1398 با بهره‌گیری از رزومۀ علمی و آموزشی، پذیرش استعداد درخشان دانشگاه رازی را دریافت کردم. از دوران تحصیل در دورۀ دکتری به ‌صورت پیوسته مدرس گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه رازی و مدرس مرکز آزفا (آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان) دانشگاه رازی هستم. در دوران دکتری درگیری بنیادین فکری من کاربرد و کارکرد زبان و ادبیات در رشته‌های دیگر دانشگاهی شد. همین انگیزش درونی بود که باب آشنایی با فروید را باز کرد و اینبار خوانش‌های بین‌رشته‌ای مرا مبهوت خود کرد. پس رسالۀ دکتری خود را با عنوان «رفتارشناسی شخصیّت‌های برجستۀ اساطیری و حماسی شاهنامۀ فردوسی بر پایۀ نگرش «تحلیل رفتار متقابل» اریک برن» در راستای دو علم ارزشمند زبان و ادبیات پارسی و گنجینۀ گهربارش یعنی شاهنامۀ فردوسی با یکی از تکنیک‌های روانکاوی که زیرمجموعه‌ای برای روان‌شناسی پویشی است پیش بردم؛ تا اینکه در همین زمستان، پای کوه تاق‌بستان، که نقطۀ درهم‌آمیختگی کوه و تاریخ و تمدن است، در دانشگاه رازی از رسالۀ دکتری خود دفاع کردم؛ و این، تازه ابتدای راهِ من است...»



معرفی رسالۀ خانم دکتر رحمتیان با عنوان رفتارشناسی شخصیّت‌های برجستۀ اساطیری و حماسی شاهنامۀ فردوسی بر پایۀ نگرش «تحلیل رفتار متقابل» اریک برن با راهنمایی آقای دکتر خلیل بیگ‌زاده و آقای دکتر کامران یزدان‌بخش:



شاهنامۀ فردوسی با ستایش پروردگارِ خرد که روان، زندگی و اندیشه را به آدمی ارزانی کرده، آغاز می‌شود. یکی از شگردهای فردوسی برای ساخت شورآوری و انگیزش احساس در خواننده، نمایش لحظه‌های درام و تراژیک است. او با بهره‌گیری از صنعت ادبی منش‌سازی به‌گزارش احوال بازیگران روایت‌های خود می‌پردازد که با این شیوه، به پردازش شخصیّت‌ها، رویکردی روان‌کاوانه می‌بخشد. داستان‌های شاهنامه دارای پیام‌های ژرف‌ساختی در قالب بازتاب‌ها، کنش‌ها، نمادها، کهن‌الگوها و اسطوره‌هایی است که در لایه‌های پنهانی روایت‌ها قرار دارند. روایت فردوسی از تاریخ و اسطوره‌های کهن ایرانی در ذهن نمادین جامعه نهادینه شده‌است و می‌تواند به‌ مثابه کنشگری پیش‌ناخودآگاه بر شکل‌گیری سرنوشت یک ملّت تأثیر بگذارد. رفتارهای متقابل از نقطه‌ای آغاز می‌شوند که کنشگر، یک برانگیزانندۀ غریزی را به سمت پاسخگر ارسال کند و نتیجۀ دریافت «حالت‌هایِ من» از واقعیت اکنون و اینجاست. اریک بِرن نگرش درمانی خود را برپایۀ «حالت‌هایِ من (کودک، والد و بالغ)» بنیاد نهاد. در این پژوهش برآنیم تا با کاوش رفتارهای متقابل؛ شاه- پهلوانی، عاشقانه و خانوادگی، در رویارویی شخصیّت‌های برجستۀ اسطوره‌ای- حماسی شاهنامۀ فردوسی، به‌کاوش روایت‌محور و روان‌محور بازی‌های  شکل‌گرفته بپردازیم تا با دریافت نشانه‌های تقابلی، الگوی «حالتِ من» در رفتارهای شخصیّت‌ها را که سبب بروز طرح‌واره‌ها و پیش‌نویس‌ها می‌شوند، دریابیم. با این رویکرد آشکار می‌شود که بازی‌های روانی میان شخصیّت‌های نمادین کدام‌ها هستند و کنشگرها و پاسخگرها براساس کدام تبادل بازی را پی‌‌می‌گیرند یا به سرانجام می‌رسانند.

در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی بر مبنای مطالعات کتابخانه‌ای، نخست با مشاهدۀ داده‌های روایی بنمایه‌های داستان مانند، جریان روایت، زاویۀ دید، پیرنگ و شخصیت‌پردازی که در نتیجۀ آن‌ها رفتارهای تراکنشی شخصیت‌ها شکل گرفته، بنابر شاهنامۀ فردوسی، تصحیح دکتر جلال خالقی مطلق (1398)، بازنمود شده است. سپس یافته‌های بخش روایت‌محور، در چارچوب نگرش بازی‌های تقابلی «اریک برن«، در بخش روان‌محور واکاوی شده و بازی‌های تقابلی دریافت شده براساس ویژگی‌های تشخیصی این نگرش؛ قدرت اجرایی، سازش پذیری، جریان زیستی و نیروی ذهنی، پردازش شده‌اند. در انتها با دریافت موقعیت روانی «حالتِ منِ» برجستۀ شخصیّت در پاسخ یا ارسال محرک در تقابل، نوع «حالتِ من» در بازی گزارش شده‌است. ابزارهای تحلیل داده‌ها در بخش روان‌محور، دریافت حالت نفسانی «کودک، والد و بالغ» از دیدگاه «تحلیل رفتار متقابل» است. برای دریافت این حالت‌های نفسانی از رویکردهای مدرنی که تکنیک‌هایی در روانکاوی هستند، مانند «پیش‌نویس‌های زندگی»، «ذهنیت‌های ناکارآمد» و «طرحواره‌ها» بهره برده‌ایم. بخش‌بندی فصل‌های رساله بنابر شیوه‌نامۀ نگارش پارسا در دانشگاه رازی انجام شده و بر این پایه است: فصل نخست که شامل کلیّات پژوهش است و در دو بخش تنظیم شده؛ بخش اول: کلّیات و تعاریف پژوهش و بخش دوم: تعریف‌ها و مبانی نظری پژوهش؛ فصل دوّم، شامل پیشینۀ پژوهش است که این فصل در دو بخش تنظیم شده است، پیشینۀ پژوهش برپایۀ واکاوی شخصیّت‌های شاهنامة فردوسی در چارچوب نگرش‌های روان‌کاوانه و پیشینۀ پژوهش برپایۀ شکل‌گیری و پیشبرد نگرش درمانی «تحلیل رفتار متقابل»؛ فصل سوّم در راستای روش‌شناسی پژوهش است؛ فصل چهارم در برگیرندۀ تجزیه و تحلیل یافته‌های پژوهش است و فصل پنجم که به نتیجه‌گیری از یافته‌های پژوهش پرداخته‌ایم و سرانجام هم پیشنهادی در راستای اهداف پژوهش پیش‌رو ارائه شده است.

فردوسی از متعالی‌ترین تا پست‌ترین حالت‌های نفسای آدمی را در منظومۀ حماسی خود نگاره می‌سازد. رفتارها و محیط زندگی انسان، دو مفهوم مشترک در نظریة «تحلیل رفتار متقابل» و «شاهنامۀ فردوسی» است. گرچه قهرمان‌های اسطوره و حماسه، با نیروهای فرازمانی و فرامکانی انگاره می‌شوند و تا اندازۀ زیادی فارغ از زمان و مکان‌های خطی هستند، یافته‌های پژوهش نمایان می‌سازد که توانایی فردوسی در بازنمایی رفتارهای شخصیّت‌ها، واکاوی‌های روان‌محور برخی از شخصیت‌های شاهنامه را براساس ظرفیت‌های ذهنی و روانی آن‌ها، در چارچوب‌های روانکاوانه ممکن می‌سازد. این پژوهش می‌کوشد با خوانش تازه‌ای از شاهنامه و کاوش برخی تقابل‌های رفتاری، نشان دهد که می‌توان با این‌ دست از پژوهش‌ها شاهکارهای زبان و ادبیات فارسی را بازخوانی کرد.

بسیاری از بخش‌های اسطوره‌ای شاهنامه، به‌ظاهر افسانه‌هایی شگرف هستند، در حالی که حقیقت فقط در روساخت روایت‌ها جریان نمی‌یابد؛ چنین شاهکاری دارای پیام‌های ژرف‌ساختی برای گونۀ انسان در چارچوب نشانگان و نهادینه‌هایی است که درلایه‌های پنهانی داستان قرار دارد. آگاهی بر روایت فردوسی از تاریخ و اسطوره‌های کهن ایرانی در ذهن نمادین جامعه نهادینه می‌شود و می‌تواند به‌ مثابه کنشگری پیش‌ناخودآگاه بر شکل‌گیری سرنوشت یک ملت تأثیر بگذارد، چه‌بسا احساس شورانگیزی که این روایت‌ها در جامعه ایجاد می‌کنند، بتواند در جایگاه بنمایه‌ای کارساز برای ساخت چارچوب‌های رفتاری اخلاق‌مدار، چگونگی پیوندجویی، پیرنگ زندگی، نگاه به زندگی، خوشبختی و بدبختی، عشق و وابستگی، در ناهشیار جامعه گام با ارزشی بردارد.

تا زمانی که «اتفاق‌های همیشگی» در پی قانون‌های نانوشته پیش می‌روند مناسبات دوستانه جریان دارند؛ ولی اگر یکی از دوسوی بازی در پی نمایشِ حالتی دگرگونه از من، «خطا» کند، در سوی دیگر بروز نمادین «فریاد خطا» ابتدای بازی است. «تحلیل رفتار متقابل» به مثابه روشی کارآمد، بروز ناسازگاری‌های الگوهای رفتاری «والد»، «بالغ» و «کودک» را که سازندۀ بازی‌های روانی هستند، بررسی و تحلیل می‌کند. در این پژوهش با بهره‌گیری از برخی تکنیک‌های دریافتی در روانکاوی، رخدادهای اسطوره‌‌ای مواجهۀ شخصیّت‌های برجستۀ اسطوره‌ای- حماسی شاهنامۀ فردوسی را در بستر داستان‌هایی که بنمایه‌های شاه- پهلوانی، عاشقانه و خانوادگی دارند و به تقابل‌های مکمل، متقاطع، دوپهلو و دوسطحی رسیده‌اند، بازبینی می‌کنیم.



کانال تلگرامی پایان نامه های برتر زبان و ادبیات فارسی