غلام‌حسن فخیمی
تاريخ : نوزدهم آذر 1399 ساعت 15:16   کد : 154


غلام‌حسن فخیمی
 
غلام‌حسن فخیمی فرزند محمدحسین متولد 1322 ابهر. شاعر غزلسرا‌‌؛ آیینی؛ طنزپرداز متخلص به مرآت ابهری

تابحال پنج مجموعه از آثار ایشان به نام‌های جانفشان از مدینه تا به شام؛ گل افشان؛ اشارات مرآت طنز؛ باغ معرفت شامل 3333 بیت تک بیتی به زبان‌های ترکی و فارسی به‌چاپ رسیده است.



1. نمونه اشعار آیینی

خداوندا بگیر ازمن توآن را

که می‌خواهد توراازمن بگیرد

درون سینه‌ام نفسی است سرکش

عنایت کن که قبل از من بمیرد



تیغ کینه یاعلی رازونیازت را شکست

آن شقی درسجده راس سرفراز را شکست

شیعه می‌سوزد زداغت تاابد گوید علی

بشکند دستی که درمسجد نمازت را شکست

زهرا درآسمان ولایت چو کوکب است

محشر بدون فاطمه تاریک چون شب است

تا پا نهد به عرصه ی محشر به حرمتش

ختم رسل تبارک احسنت برلب است



درسیر فلک قمر به دورخورشید

چرخد زازل تا به ابد بی تردید

درکرب و بلاخلاف دورفلکی

خورشید بدنبال قمرمیگردید



زینب رفیق ویارحسین است خسته نیست

بشکسته درکجاوه سرش؛ سرشکسته نیست

بادست بسته کاخ ستم راکندخراب

اودخترعلیست زبانش که بسته نیست



مکتب سرخ تو سرمشق جهانست هنوز

درس آزادیت انشای زمان ست هنوز

طلب یاری اسلام ازآن حنجر خشک

گوش‌ها گرشنود برهمگانست هنوز



ایکه زشاخه چیده‌ای غنچه‌ی نورسیده را

داغ دوباره‌ای زدی داغ جوان کشیده را

مانده پدر میان ره؛ بین خیام وقتلگه

باچه دلی حرم برد طفل بخون طپیده را



خوشا دلی که درآن مهر بوتراب بود

چو کلبه‌ای که مقابل به آفتاب بود

قسم بجان عزیز علی یقین دارم

دعای شیعه‌ی وارسته مستجاب بود

شداز عشق حسین سرمست عباس

فدایش کرد چشم ودست عباس

چنین جانباز عاشق کس ندیده

خدارا در حسین دیدست عباس



2. نمونه غزل

نماز عشق

کار من شده هرشب وصف روی اوکردن

سر به جیب غم بردن، شکوه موبموکردن

بوده خواهشم یکدم حرف دل زدن بااو

من به لکنت افتادم، وقت گفتگو کردن

بین یارو من باشد، یک تبادل دایم

اوبه غمزه افزودن، من به دردخوکردن

برده آبرویم را، عشق بی‌سرانجامی

کی بود دگر ممکن، کسب ابرو کردن

درنماز عشق آیدل، جان به کف مهیا شو

بهرجانفشانی با، خون دل وضوکردن

پا به پا کنی آخرمن زدست خواهم شد

تا که زنده‌ام باشد وصلت آرزو کردن

در قمار عشق او، باختن بود بردن

دست ودل زجان شستن، هدیه روبروکردن

دلبر مسیحا دم، بردلم توان بخشد

تو شنیده‌ای هرگز، زخم دل رفو کردن

چشم من بود بردر، هی ستاره می‌بارد

درنهایت حسرت، ناله روبرو کردن

گرسعادتی باشد، چاره می‌کند توبه

لکه ی گناهان با، اشک شستشو کردن

من به حق یقین دارم، عاقبت اثر بخشد

دردل سحر گاهان التماس از او کردن

دردل آرزو دارد، قسمتش شود مرآت

کام دل از او گیرد بعد جستجو کردن



3. نمونه اشعار طنز

زنم، از موش می‌ترسد خدایا

چه میشد من شبیه مو‌ش بودم

و او خرگوش‌ها را می‌نوازد

دلم خواهد که من خرگوش بودم



خنده برلب‌ها نشاندن کار مردان خداست

ورنه نامردان که مارا قرن‌ها گریانده‌اند

داییان عقل افکندند بر دلها نفاق

ای بسا دیوانگانی خلق را خندانده‌اند



هرآنکه بهر مداوای خود دوا خواهد

هوو برای عیالش یقین روا خواهد

دعا کنیم که مادرزنش دوتا بشود

عدو شود سبب خیراگرخدا خواهد



گفت رمز طول عمر حضرت آدم چه بود

اوکه اسباب رفاهی قد یک سوزن نداشت

بود درسرما گرما بی لباس و بی غذا

گفتمش باشد مسلم چونکه مادر زن نداشت



عیال غرغروی تندخویم

چپول ولب تغاری وگرمن

چه خواهم کردای پروردگارم

شود درآن جهان هم همسر من حجم



کارمندی به زنش گفت که ای همسرمن

تاشب عید یقین دادرسی می‌آید

بهراین خرج ومخارج که گرانست گران

عیدی اندازه‌ی بال مگسی می‌آید



ای وای برعروسی کزیاد رفته باشد

در حجله مانده باشد داماد فته باشد

او منتظر بماند تا شوهرش بیاید

پیش عیال دیگر داماد رفته باشد



نکردم سجده برآدم من آن شیطان مسکینم

به درگاه توام شرمنده إز اعمال پیشینم

خداوندا پشیمانم مطیعم هم بفرمانت

کنون خواهم کنم سجده ولی آدم نمی‌بینم



4. تک بیتی‌ها

زگل باید آموخت بخشندگی

لگد هم کنی بوی خوش میدهد



ای وای به حال پدری دربر فرزند

سو، عمل خویش درآیینه ببیند



من ازمیمون که انسانرا نماید شاد دانستم

که او میمون دیگر رابه استهزا نمیگیرد

عالمان اندیشمندانند برعلم جهان

شاعران غواص دراندیشه‌های عالمان



گناه مردم دنیااگریکجا شود افشا

شود آیا بماند بی‌گناهی تا شود قاضی



چون شتربچه‌ی نرباش درآشوب زمان

نه سوارت بشوندو نه بدوشند تورا



نه پنداری که آزادی رسد آسان به دست ما

چه انسانها که دربندند بهر حفظ آزادی



چو کردی ازدواج و یانکردی

به هرصورت پشیمانی پشیمان



خواهی که بدانی به جهان شخص غنی کیست

بخشنده به محتاج به هنگام نداری



رفیق بی‌کلک از بهر انسان

فقط دربین حیوانات اهلیست



خطا‌ها گرکنی هرچند بسیار

ببخشد مادرت با یک تبسم



زنان آبرومند جوان را

به فحشا می‌کشاند تنگدستی



هزاران بیت اگرخوانی غزل یا مثنوی مرآت

فقط یک بیتی ازلیلی برد هو‌ش ازسرمجنون