سرکار خانم فاطمه حسنی دانشآموختهی کارشناسی ارشد دانشگاه سراسری سمنان در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی است، ایشان دانشجوی برتر در چند دورۀ متوالی طرح راد (رده بندی استعداد درخشان) و در تمامی طول تحصیل معدل الف بوده اند. در سال 1401 به عنوان دانشجوی برتر خارجی نیز معرفی شده اند. پایاننامۀ ایشان با عنوان «تحلیل ساختاری کتاب کورسرخی» به راهنمایی جناب آقای دکتر علیمحمد شاهسنی نگاشته شده است. افزون بر این موارد دو مقالهی علمی و پژوهشی به شرح زیر منتشر کرده اند:
مقالۀ «بررسی واژگان و ترکیبات دری افغانی در کتاب «کورسرخی»» که مستخرج از پایاننامه است و در مجلۀ زبانی و بلاغی دانشگاه سمنان منتشر شده است؛ و مقالۀ «بررسی هنر از دیدگاه پروین اعتصامی» که در نخستین همایش بینالمللی پروین اعتصامی معرفی گردید و منتخب برای ارائه و کنفرانس در روز اختتامیه همایش شد و در پایان نیز در نشریۀ دانشگاه علامه طباطبایی تهران به چاپ رسید.
مختصری دربارۀ پایان نامۀ خانم حسنی:
ناداستان یکی از انواع مهم ادبی در جهان شناخته میشود که روزبهروز بر غنا و تنوّع آن افزوده میگردد. این نوع ادبی گونههای پرشماری را دربر میگیرد همچنین در ادب فارسی معاصر نیز رفته رفته جایگاهی والا و قابل اعتنایی یافته و امروزه هواخواهان فراوانی برای خود بهدست آورده است. شمار نویسندگان فارسی زبانی که به ناداستان روی آوردهاند، رو به افزایش است. کتاب «کورسرخی» یکی از برجستهترین نمونههای این ژانر است. چاپهای متعدّد و پیاپی آن به این مسأله اشاره دارد.
روانی و پیراستگی زبان، همراه با نگاه ریزبین و ژرفنگر نویسنده، سبب استقبال و پذیرش فراوان آن گردیده است. عالیه عطایی ـ نویسندۀ کتاب ـ کوشش داشته تا تجربۀ زیسته و زندگی پرماجرای خویش را در دو کشور افغانستان و ایران بازگو کند و با زبانی گیرا به بیان و توصیف دغدغههای خود بهعنوان نویسندهای مهاجر بپردازد.
ریشه داشتن رویدادها در واقعیت، بر اهمیت و برجستگی کتاب افزوده است. گفتنی است که منظور از تحلیل ساختاری در اینجا، شیوۀ تحلیلی مکتب فرانسوی ساختگرا و اصول و مبانی آن نیست، بلکه «ساختار» در این پژوهش ناظر بر بنیانها و مبانی ادبی اثر است. این بانوی افغان که خود را روای جان و جنگ میخواند بهخوبی در ناداستان کورسرخی جنگ و پیامدهای آن را به تصویر میکشد و از مشکلات مهاجران مینویسد و درد دوری از وطن را در تکتک سطرهای اثر ادبی خویش به نمایش میگذارد، او از مسائلی میگوید که موجب پسرفت در افغانستان شده است و به جنگهای موجود دامن زدهاند و بر شدت خرابیها افزدهاند مسائلی همانند قومگرایی، سنتها و باورهای اشتباه در مورد زنان و... نویسنده با بیان این موارد کوشش دارد تا در ذهن خوانندۀ امروزی تلنگری رقم بزند و فکر تغییر و رهایی را در ذهن آنها ایجاد کند. افزون بر این موارد نویسنده پیرامون بیان وضعیت مهاجران افغان در ایران بسیار واقعبینانه عمل میکند و خوبیها و بدیهای مهاجرت را با هم بیان میکند و با توجه به توصیفات وی در جریان جستارها دید او نسبت به آیندهی افغانستان دوگانه است گاهی جنگ و آوارگی را ابدی میخواند و گاهی هم معتقد است روزی جنگ به پایان میرسد و این دیدگاه نسبی نویسنده نسبت به آیندۀ افغانستان را میتواند همان پیامد زیستن در مرز دانست که به گفتۀ خود نویسنده مرزنشینی نوعی نسبیت در ذهن افراد ایجاد میکند.